سلب مسئولیت از علم،ادب،شعر و هنر،اصل فریب قدرتهای مسلط بر بشریت است تا انسان را از بزرگترین سرمایه ها و عوامل نجات و رفاه و ترقی محروم کند و دانشمندان و هنرمندان را - که بزرگترین سرمایهء زندگی بشریت اند - از متن جامعه بیرون براند و در لابراتوار ها و کلاسهای دربستهء دانشگاهها محصور کند و به نوعی پارسائی آبرومندانه -به نفع خویش- ناگزیرشان سازد.
این است که می بینیم در دوره های دیکتاتوری و قلدری در تاریخ،انزوا طلبی و عزلت گزینی و پارسائی منفی و زهدگرائی و گوشه نشینی اجتماعی،این همه ترویج می شود تا جامعه،بهترین و پاک ترین روح هایش را نبیند و آن همه در زوایای خانه ها و غارها و رهبانیت های بی دلیل،بپوسند تا آنهائی که بر مردم مسلطند و در جامعه،ترکتازی می کنند،تنها با مردم عوام کالانعامی سروکار داشته باشند که از بهترین اندیشه ها و پاک ترین روح هایشان خالی اند.
شاید لفظ و تعبیر مسئولیت،نو باشد،اما تکیه ای که رهبران و روح اسلام بر مسئولیت هنر و علم و ادب -و حتی شعر- دارند،بیش از آنی است که امروز در دنیا مطرح است و تناقض ها و تضادهائی که بدون طرح مسئلهء مسئولیت،احساس می کنیم،یکی از اساسی ترین و درخشان ترین ملاک های تأکید و اصرار و تعصب اسلام است بر مسئولیت در علم،شعر،هنر،اندیشه و تحقیق.که تنها وجه ممکن هنر و علم را در خدمت اجتماع و ایمان می داند و شکل مخالفش را با شدت نفی می کند.
شعر جاهلیت،هنر برای هنر و شعر برای شعر است،شعر امرؤالقیس- و تمام شعرای جاهلی،معلّقات سبعه -که هنوز هم در ردیف زیباترین قصائد شعری جهان به حساب می آید،بر اساس ملاک شعر برای خود شعر به وجود آمد؛اما اسلام(قرآن به صراحت -شعرا را گمراهان دنبال می افتند- و مسلمین عملا و نظرا)چنانش کوبید که هرگز تاب سر بر آوردن نیافت.و بعد از اسلام نیز -به قول طه حسین- شعرای جاهلی،شعر برای شعر سرودن را رها نکردند،اما در برابر منطق توده ای اسلام نتوانستند سر از خرقهء زربفت اشرافیشان در آرند.اما اینان که اکنون به نام شعرای جاهلی معروفند،واقعا شعرای جاهلی نبودند که مسلمانان شاعری بودند که شعر را برای شعر می سرودند و روح اسلام نفی شان می کرد و پیامبر اسلام(ص)می گفت:حتی دل مرد پر از چرک باشد بهتر که پر از شعر.
ادامه دارد...